بازی با کنترل تلویزیون را به شدت دوست دارم/ داستان همکاری محمد بحرانی با «گلشیفته»
تاریخ انتشار: ۱ فروردین ۱۳۹۷ | کد خبر: ۱۷۷۸۸۵۸۹
به گزارش حوزه رادیو تلویزیون گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ محمد بحرانی یک هنرمند کامل است. او که در واقع تحصیلاتش را در بازیگری گذرانده، با درخشش در آثار عروسکی به عنوان عروسکگردان و صداپیشه به محبوبیتی فوقالعاده دست پیدا کرد و حالا مدتی است در بازیگری نیز درخشش خود را ادامه میدهد.
طبیعتاً کاراکترهایی مانند جناب خان، آقو همساده و ببعی، به صدا و هنر او محبوب شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* آقای بحرانی سال ۹۶ چطور گذشت؟
بحرانی: سال ۹۶، سال سختی برایم بود و یک آزمون صبر و تحمل داشتم. آزمونی مربوط به جناب خان و سکوت بسیار دردناک من. احساس میکردم هر چیزی و هر خبری که باعث جار و جنجال شود، به ضرر کاراکتر جناب خان خواهد بود و ترجیح دادم که هیچ حاشیهای نباشد.
دیگر چالش من مربوط به «کلاه قرمزی» بود که از آذر سال 95 شروع به کار کردیم و به واسطه کار در این مجموعه من چندین کار دیگر را نپذیرفتم. کار در این مجموعه همراه بود با واقعه تلخ فوت خانم فنیزاده و سال تلخی داشتیم که در نهایت کلاه قرمزی پخش هم نشد البته از چیزهایی که شنیدهام به نظر میرسد که کلاه قرمزی امسال در نوروز پخش شود.
*از گلشیفته برایمان بگویید.
چند ماه پیش برای بازی در "گلشیفته" دعوت شدم. آقای بهروز شعیبی را دورادورمیشناختم و همیشه برای من فردی دوست داشتنی، محجوب و محبوب بود و چه بازیهایش و چه کارهایی که کارگردانی کرده بود و نگاهش را دوست داشتم به خصوص "دهلیز" و استفاده جذاب از آقای عطاران. گفتوگوهای اول با بهروز خیلی دلی پیش رفت و بیشتر از قبل به دلم نشست و احساس کردم بهروز هم از حرف زدن با من لذت میبرد؛ در نهایت لطف کرد و یکی از نقشهای اصلی را به من داد و با اینکه شاید خیلی از من در این حوزه بازی ندیده بود،به من اعتماد کرد و امیدوارم از این اعتماد راضی باشد.
* تفریحات محمد بحرانی؟
من آدم خیلی معمولی هستم! تفریحات عجیبی ندارم، فیلم میبینم و کتاب میخوانم. کتابهای قصه، کتاب شعر، داستانهای فانتزی و قصههای کوتاه را دوست دارم. کتابهای فیزیک کوآنتوم را هم آنقدری که سوادم برسد، دوست دارم. ولو شدن جلوی تلویزیون و بازی با کنترل تلویزیون را به شدت دوست دارم! اهالی خانه هم پایه هستند(میخندد).
*به نظرتان برای رسیدن به آرامش چه باید کرد؟
به نظرم خیلی از فاکتورهای آرام بودن از درون انسان سرچشمه میگیرد، یعنی اگر شما آرامشتان را به یک چیز بیرونی وابسته کنید، به محض از دست رفتن آن، شما هم آرامشتان را از دست میدهید. بخش زیادی از حرفهایی که میزنم لزوماً چیزی نیست که در زندگیام رعایت میکنم، بلکه آمال و آرزوهایم را میگویم. اما به نظرم با تکیه کردن به یک آرامش درونی، در روزگاری که هر لحظه اتفاقی میافتد، میتوانید تا حدی آرامشتان را حفظ کنید.
به نظر فقط و فقط داشتن یک آگاهی درونی و توسل و توکل به یک نیروی برتر که هرگز از بین نمیرود و هلاک شدنی نیست، میتواند به آدم آرامش درونی بدهد.
*میانه شما با تعطیلات چطوره؟
بحرانی: همه جور تعطیلات را دوست دارم و از هرگونه استراحت و تعطیلی با کمال میل استقبال میکنم. تابستان را خیلی دوست دارم، چون مدارس تعطیل است و عید نوروز را هم به شدت دوست دارم. اصولا آدمی هستم از سرما گریزان! خودم شبیه طبیعت هستم. دو فصل اول سال یعنی از اواخر اسفند حالم خوب است و مثل درختها، گل و گیاه و طبیعت سرحال هستم، ولی با دو فصل پاییز و زمستان آبم توی یک جوی نمیرود!
*نظرتان درباره آداب و رسوم نوروز چیست؟
بحرانی: راستش تلاش خاصی درباره آداب و رسوم عید ندارم و ترجیح میدهم، بیشتر خوش بگذرد و بخشی از خوشگذرانی همان رسوم هست. اگر بشود و تعطیل باشم، چند روز میروم شیراز پیش پدر و مادر و خانواده، ولی اینکه لزومی داشته باشیم که خیلی کلاسیک به دید و بازدید برویم، را دوست ندارم. مثلا شما امروز میروید خانه یکی از اقوام و فردا صبح آنها میآیند خانه شما، مثل بازی رفت و برگشت در فوتبال (میخندد)! به نظرم بهتر است این دید و بازدید در طول سال پخش شود تا آدمها حرفی برای همدیگر داشته باشند. خیلی به این رسوم قائل و پایبند نیستم، ضمنا به کسانی که عید به شیراز سفر میکنند میگویم که عیدها آنجا خیلی شلوغ است. به نظرم از 15 فروردین تا 30 اردیبهشت، شیراز را از دست ندهید! آن بازه 45 روزه فوقالعاده و بینظیر است.
انتهای پیام/
منبع: باشگاه خبرنگاران
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۱۷۷۸۸۵۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
۱۰ فیلم جنگی پادآرمانشهری جذاب و پرتنش که باید ببینید
فیلمهای جنگی دیستوپیایی یا پادآرمانشهری به ژانری از فیلمهای تخیلی اشاره میکنند که در آن بخش سنگینی از داستان بر جنگ یا شورش متمرکز است. چارچوب زمانی این داستانها همیشه پس از اینکه نوعی از آخرالزمان زمین را به مکانی بسیار خصمانهتر از گذشته تبدیل کرده است رخ میدهد. صادقانه بگوییم که ژانر جنگی دیستوپیایی یک ژانر رایج نیست، اما در عین حال مفهوم جالبی است. در واقع، اکثر فیلمهایی که در این دسته قرار میگیرند، احتمالاً متعلق به این ژانر دیده نمیشوند.
به گزارش روزیاتو، با انتشار اخیر فیلم جنگ داخلی یا Civil War، این ژانر کمی بیشتر در کانون توجه قرار گرفته است. بدین ترتیب این ژانر برای مدتی در ذهن مردم تازه خواهد بود و تعدادی فیلم برای انتخاب وجود خواهد داشت که از همین ژانر میآیند. از آنجایی که این ژانر اساساً یک ژانر علمی تخیلی است، بسیاری از این فیلمها دارای پیچشهای منحصربهفردی هستند، اگرچه برخی از آنها میتوانند پایه در واقعیت گرایی داشته باشند. بدین بهانه، در ادامه این مطلب قصد داریم شما را با ۱۰ فیلم جنگی پادآرمانشهری بسیار جذاب و دیدنی آشنا کنیم که قطعاً از تماشایشان لذت خواهید برد.
۱۰- Civil War (۲۰۲۴)
فیلم جنگ داخلی که اخیراً اکران شده است، به لطف داستان جالب و کیفیت فوقالعادهاش، در باکس آفیس بسیار موفق بوده است. این فیلم توسط کمپانی A۲۴ توزیع شده است، شرکتی که فهرستی چشمگیری از فیلمها را منتشر کرده است. این فیلم داستان بازماندگان یک جنگ داخلی دوم و مدرن در ایالات متحده را دنبال میکند. جنگ بین دولت کنونی ایالات متحده و گروههای جداییطلب مختلف که همگی به دلایل مختلف مایل به خارج شدن از ایالات متحده هستند، در گرفته است.
این جنگ داخلی، آمریکا را بهدشتی از ویرانی با پناهگاههای بسیار اندک تبدیل کرده است. بازماندگان، که عمدتاً گروهی از روزنامه نگاران هستند، تماشاگران بی گناهی هستند که در میانه این درگیری ویرانگر گرفتار شده اند. داستان فیلم جنگ داخلی توسط کرستن دانست رهبری میشود، بازیگری که نقش یک روزنامهنگار مستند کننده جنگ را بازی میکند و بازیگرانی مانند نیک آفرمن، واگنر مورا، و کیلی اسپانی و دیگران نقشهای مکمل را دارند. اگر از طرفداران فیلمهای دیستوپیایی یا فیلمهای جنگی (یا هر دو) هستید، بهتر است هر چه زودتر به تماشای این فیلم بنشنید، زیرا از آن دسته فیلمهایی نیست که بخواهید از دستش بدهید.
۹- World War Z (۲۰۱۳)
تعداد بیشماری فیلم زامبی وجود دارد، اما تعداد کمی از آنها تا به حال از نظر مقیاس و حجم ویرانی با جنگ جهانی زد برابری کردهاند. همانطور که از عنوان آن پیداست، زامبیهای این فیلم واقعاً تمام دنیا را در اختیار گرفتهاند و انسانها را وادار میکنند که برای زنده ماندن جنگی تمام عیار را علیه آنها آغاز کنند. به طور معمول، فیلمهای زامبی به یک شهرک یا شهر محدود میشوند، اما World War Z نشان میدهد که همهگیری زامبیها چه تاثیر ویرانگری بر کل جهان خواهد گذاشت.
زامبیها از نظر عددی قدرت دارند، که بر هر مقدار قدرت آتشی که انسانها میتوانند داشته باشند، غلبه میکند. تدابیر دفاعی و احتیاطی که انسانها برای مبارزه با مبتلایان ایجاد میکنند، خیلی زود کارآمدی شان را از دست میدهند، زیرا در مقابل گلههای زامبیها موانعی کوچک به نظر میرسند. با بازی برد پیت در نقش یک مقام سازمان ملل که در جستجوی درمان این ویروس است، قبل از اینکه این فاجعه سیاره زمین را نابود کند، جنگ جهانی زد نه تنها یک فیلم برجسته در ژانر زامبی است، بلکه یک فیلم جنگی پادآرمانشهری فوق العاده و دیدنی نیز هست، جایی که انسانها برای نجات جان خود در برابر ارتش واقعی مردگان میجنگند.
۸- Elysium (۲۰۱۳)
در فیلم Elysium به کارگردانی نیل بلومکمپ با بازی مت دیمون، جنگ بین ثروتمندان و فقرا در گرفته است. در این دنیای تیره و تار، بیشتر زمین به دلیل دخالت انسان به محیطی کثیف و آلوده تبدیل شده است. یک درصد از نخبگان زمین به Elysium پناه میبرند، یک ایستگاه فضایی عظیم با جوی مصنوعی، چمنزارهای سرسبز و محیطهای زیبا، و امکانات بهداشتی درجه یک که میتواند فوراً هر بیماری را درمان کند. زمانی که مکس دا کوستا (دیمون)، به دلیل یک حادثه در محل کار در معرض تشعشعات هستهای قرار میگیرد، پنج روز به او فرصت زندگی داده میشود.
او که چاره دیگری نمیبیند، تصمیم میگیرد به جنگ Elysium برود تا بتواند مراقبتهای پزشکی مورد نیاز برای زنده ماندن را دریافت کند. از بخت بد او، این ایده جدیدی نیست، زیرا بسیاری دیگر نیز قبلاً همین کار را کرده و در نهایت در این مسیر کشته شده اند. در حالی که Elysium در مقایسه با اولین فیلم بلند بلومکمپ، District ۹، اعتبار و کیفیت زیادی ندارد، اما همچنان به عنوان یک فیلم اکشن عالی با جلوههای بصری منحصر به فرد و بازیهای استثنایی بازیگرانش قابل توجه است. همچنین این فیلم برخی از معضلات اجتماعی بسیار واقعی را بررسی میکند که شامل شکاف بین طبقات پایین و بالا است که تنشهای درون این فیلم دیستوپیایی را تشدید میکند.
۷- Oblivion (۲۰۱۳)
داستان فیلم فراموشی پس از حمله بیگانگان به زمین رخ میدهد. دولتهای جهان ترجیح میدهند از سلاحهای هستهای برای از بین بردن آنها استفاده کنند. با این حال، این اقدام زمین را غیر قابل سکونت میکند. بشریت به ایستگاههای فضایی که به دور سیاره میچرخند پناه میبرد. چند نفر منتخب وظیفه دارند که در زمین بمانند و مطمئن شوند که پهپادهایی که از مزارع آبی محافظت میکنند بدون مشکل کار میکنند و توسط بیگانگانی که هنوز در آنجا زندگی میکنند مورد حمله قرار نمیگیرند. یکی از این معدود افراد، جک با بازی تام کروز است.
فراموشی فیلمی است که برای درک کامل آن به بیش از یک بار تماشا نیاز دارد، زیرا با ادامه ماجرا، همه چیز کمتر ساده و سرراست میشود. روایت و فرضیه گیج کننده فیلم به آن کمک کرد تا در میان دیگر فیلمهای علمی تخیلی متمایز شود و جلوههای بصری و طراحی صدای آن نیز کاملاً بی نقص بودند. متأسفانه، در کلکسیون پرفروشهای تابستانی در سال ۲۰۱۳، این فیلم کمتر مورد توجه قرار گرفت. اگرچه ممکن است توجهی را که شایسته آن بوده به خود جلب نکرده باشد، اما فراموشی یک فیلم جنگی دیستوپیایی عالی است که قطعاً جایگاه خود را در میان بزرگان این ژانر به دست آورده است.
۶- Spectral (۲۰۱۶)
Spectral یک فیلم جنگی دیستوپیایی فوق العاده دست کم گرفته شده است که توسط نتفلیکس منتشر شد. داستان این فیلم در آینده رخ میدهد، جایی که یک جنگ داخلی کشور کوچک اروپای شرقی مولداوی را ویران میکند، و سربازان حاضر در این درگیری نه تنها خود را در حال مبارزه با سربازان دیگر، بلکه با موجودات شبح وار و نامرئی میبینند. ماهیت دقیق این موجودات در ابتدای فیلم به شکل یک راز و ناشناخته است، که ذهن مخاطبان را درگیر میکند، در این فکر که در ادامه چه اتفاقی میافتد یا بعداً چه افشاگری بزرگی رخ خواهد داد.
جدا از این روایت تازه در ژانر جنگی پادآرمانشهری، این فیلم همچنین دارای ویژگیهای بصری علمی تخیلی خاص اواسط دهه ۲۰۱۰، همراه با سلاحهای جدید بسیار جالبی است که قبلاً در سینما دیده نشده بود. این فیلم به چهار زبان مختلف از جمله انگلیسی، روسی، رومانیایی و اسلوونیایی موجود است. علیرغم ریشههای اروپایی اش، بازیگران برجسته هالیوودی زیادی در آن حضور دارند و جیمز بج دیل نقش اصلی را بازی میکند. این یک فیلم جنگی دیستوپیایی است که دشمنی را معرفی میکند که معمولاً در این ژانر مورد بررسی قرار نمیگیرد، و این یکی از چیزهایی است که آن را جدا از اکشن فوق العاده اش سرگرمکننده میکند.
۵- The Hunger Games: Mockingjay — Part ۲ (۲۰۱۵)دنیای دیستوپیایی بازیهای گرسنگی مملو از دولتهای اقتدارگرایی است که مجموعهای از مناطق را تحت کنترل دارند، دولتهایی که شهروندان جوان خود را مجبور میکنند تا هر سال در یک نبرد بقا تا پای مرگ با هم رقابت کنند، در ازای ارائه مقدار زیادی غذا، که کمیاب شده است. این سیستم، به وضوح کاملاً مضحک است. دولت به وضوح غذای کافی برای تغذیه مناسب همه را دارد، اما عامدانه تصمیم میگیرند که این کار را نکنند. با پی بردن به این موضوع، گروهی از نوجوانان و جوانان به رهبری کتنیس اوردین (جنیفر لارنس) مصمم هستند که این رویه را متوقف کنند.
این شورش، که در جهان فیلم به عنوان شورش دوم شناخته میشود، در طول فیلم ماقبل آخر این فرنچایز به اوج خود میرسد، اما در فیلم پایانی، بازیهای گرسنگی: زاغ مقلد – قسمت ۲، به یک پایان رضایت بخش میرسد. با استفاده از هر سلاحی که میتوانند در اختیار داشته باشند، همراه با مهارتهایی که در طول بازیهای گرسنگی به دست آورده اند، شورشیهای شجاع یک جنگ مقدس علیه دولت سرکوبگر را راه اندازی میکنند. این فیلمی است که به لطف موفقیت فیلمهای قبلی و موفقیت کتابهای اصلی سوزان کالینز، در زمان اکران خود سر و صدای زیادی به پا کرد. این فیلم به یکی از عناصر اصلی فرهنگ عامه جوانان تبدیل شده است و تقریباً مترادف با حال و هوای سینما در اواسط دهه ۲۰۱۰ است. کل این سه گانه دارای اکشن، روابط عاشقانه، خط داستانی و پایان بندیهای خارق العاده و رضایت بخش است.
۴- Edge of Tomorrow (۲۰۱۴)Edge of Tomorrow علیرغم کمپینهای تبلیغاتی نه چندان کافی خود، ثابت کرد که فیلمی شگفتانگیز است که دارای جلوههای بصری باورنکردنی و خط داستانی پیچیده با فرمت حلقه زمانی است. این یکی دیگر از فیلمهای جنگ دیستوپیایی با بازی تام کروز است، اما این بار او نقش ویلیام کیج را بازی میکند، یک مقام نظامی که ناخواسته وارد نبرد در خط مقدم با موجودات فرازمینی میشود. عدم تجربه رزمی او منجر به مرگش میشود. نکته امیدوار کننده این است که هر بار که ویلیام میمیرد، دوباره زنده میشود، به صبح روزی که مرده است برمی گردد، و مجبور میشود بارها و بارها همان روز را زندگی کند تا اینکه همه چیز طبق نقشه پیش برود.
امیلی بلانت، که نقش یک سرباز دیگر را نیز بازی میکند، به طرز ماهرانهای نقش مکمل در کنار کروز را بازی میکند، در شرایطی که بیگانگان به زمین حمله میکنند تا جایی که بیشتر سیاره زمین تقریباً نابود میشود. به سربازان لباسهای اسکلتی حجیم، اما قدرتمندی داده میشود که نه تنها باحال به نظر میرسند، بلکه واقعاً به دنیای فیلم نیز چیزی اضافه میکنند. همچنین Edge of Tomorrow که با نام Live. Die. Repeat. نیز شناخته میشود، یک داستان قوی علمی تخیلی است، با نقدهای عالی که بازی، اکشن و خط داستانی تامل برانگیزش را ستایش میکردند.
۳- The Matrix (۱۹۹۹)ماتریکس و دنبالههای بعدی آن در آینده رخ میدهند، زمانی که ماشینها بر جامعه بشری تسلط پیدا کرده اند. سپس بخش خودآگاهی مغز انسان بر روی یک برنامه کامپیوتری به نام ماتریکس آپلود میشود، جایی که آنها میتوانند در دنیایی بسیار شبیه به دنیایی که قبلاً میشناختند زندگی کنند. در همین حال، ماشینها انسانها را برای برداشت انرژی بیوالکتریک شان زندانی میکنند. هکر نئو با بازی کیانو ریوز محبوب، سرانجام حقیقت ماتریکس را کشف میکند و تصمیم میگیرد تا علیه ماشینها اعلان جنگ کند تا بشریت را آزاد کرده و سیاره خود را پس بگیرد.
فیلم اورجینال یک فیلم کلاسیک است که نیازی به معرفی ندارد. فیلمهای بعدی همگی از نظر کیفیت متفاوت بودند، اما در آن زمان، پدیدههای فرهنگی عظیمی به شمار میرفتند. حتی ۲۵ سال بعد، فیلم اورجینال ماتریکس به عنوان نقطه عطفی در فیلمهای جنگی دیستوپیایی و فیلمهای علمی تخیلی شناخته میشود که با استفاده از انواع تکنیکهای انقلابی برای جلوههای بصری و داستانش، بسیار تاثیرگذار بود. ماتریکس شبیه هیچ چیز دیگری در ژانر خود نبود و هنوز هم چنین است. اگر به داستانهای علمی تخیلی علاقه دارید، این فیلم را حتما ببینید.
۲- War for the Planet of the Apes (۲۰۱۷)پایان سهگانه سیاره میمونها در قرن بیست و یکم نتیجهای بسیار رضایتبخش برای یک پروژه بلندپروازانه، هرچند به خوبی اجرا شده بود. این سه گانه که با Rise of the Planet of the Apes در سال ۲۰۱۱ آغاز میشود، افول تمدن بشری و قیام میمونها را به تصویر میکشد، میمونهایی که یاد میگیرند مانند انسان صحبت کنند، همچنین اسب سواری کرده و از سلاح استفاده میکنند. آنها نیز مانند پسرعموهای انسانی خود، ظرفیت اعلان جنگ را توسعه میدهند. با شروع از سپیده دم سیارههای میمونها در سال ۲۰۱۴، میمونها نه تنها علیه انسانهایی که برای مدت طولانی به آنها ظلم کردهاند، بلکه علیه خودشان نیز اعلان جنگ کرده اند.
برخی از میمونها معتقدند که باید یاد بگیرند که با انسانهایی که به آنها ظلم کردهاند کار کنند، در حالی که برخی دیگر انسانها را بهعنوان نیروی تهدیدکنندهای میبینند که باید به میمونها اجازه دهند راه خودشان را رفته و زندگی کاملاً مستقلی داشته باشند. گروه دوم توسط سزار رهبری میشود، که اندی سرکیس در یکی از نقشهای موشن کپچر خود نقشش را بازی میکند. این خط داستانی است که در جنگ برای سیاره میمونها به اوج خود میرسد، فیلمی که از ابتدا تا انتها یک تجربه تماشای هیجان انگیز است که در آن سزار میمونها را به جایی میبرد که بتوانند در آرامش زندگی کنند. این فیلم احساسی، پر اکشن و فلسفی نیز هست، زیرا مخاطب را وادار میکند با اخلاقیات خود و طرز تلقی ما از خود در قلمرو حیوانات روبرو شود.
۱- Threads (۱۹۸۴)
Threads فیلمی است که زندگی شما را تغییر خواهد داد. این فیلم شما را به روشهایی که اصلاً فکرش را هم نمیکردید زخمی خواهد کرد. با این حال، هنوز هم یک فیلم عالی است. این فیلم تلویزیونی توسط بیبیسی تولید شده و نشان میدهد که اگر بریتانیا وارد یک جنگ هستهای شود، چه اتفاقی میافتد. جلوههای بصری این فیلم چیزی جز «ترسناک» نیست و موقعیتهای وحشتناکی را مستقیماً از کابوسهای تماشاگران در مورد یک بحران هستهای به تصویر میکشد. شاید دلیل ترسناک بودن شدید این فیلم این باشد که در زمان انتشارش در طول جنگ سرد، این سناریو کاملاً قابل انتظار و ممکن بود.
در این فیلم، جنگی بین قدرتهای شرقی و غربی در میگیرد که در نهایت به جنگ هستهای منجر میشود. تشدید درگیریهای هستهای به بخش اعظم حیات در سیاره زمین پایان میدهد. این تصویر که بازماندگان برای تامین مایحتاج دست به کارهای هولناکی میزنند در حالی که یاد میگیرند در محیطی زندگی کنند که هرگز قبل از آن تجربه اش نکرده بودند بسیار تکان دهنده است. شگفت انگیز است که این فیلم با چنین بودجه محدودی چنین تاثیرگذار بوده است. این فیلم توانست بیهودگی بقا در یک زمین لم یزرع بمباران هستهای شده را در حالی که بازماندگان باید با عواقب زیست محیطی و اقلیمی ناخوشایند ناشی از آن روبرو شوند، به تصویر بکشد. Threads فیلمی است که هرگز نباید فراموش شود، زیرا به عنوان هشداری در مورد خطرات جنگ هستهای عمل میکند.